پایان نامه

کاری ناتمام دارم اما خودم رو به اتمامم...

نامه هایم از آخر شروع میشوند و اما در شروع پایان نمیگیرند بازترین پایان هاست اما اینها همه ش حرف است از آن حرفهای صدتا ی غاز از آن حرفها... همه چیز ته دارد و باید داشته باشد وقتی به شروع باور داریم وقتی میدانیم باید شروع کرد وقتی میدانیم هر چیزی شروعی دارد حالا شاید برخی کارها بعضی چیزها شروعشان باز باشد

من نمیدانم کی شروع شدم وقتی زاده شدم وقتی جنین بودم وقتی نطفه بودم وقتی سیب بودم یا گندم وقتی خاک بودم وقتی... وقتی طرحی در ذهن خدا بودم 

یا وقتی قناری بودم یا چکاوکی یا کلاغی یا استری

یا گلی یا خاری یا درختی یا بوته ای یا جلبک

یا آب بودم آن وقتها که آب کم نبود...

میدانم به پایان میرسی، به پایان میرسانمت، به طرزی درخشان، پایان نامه

+ نوشته شده در یکشنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۹۶ساعت 1:9 توسط خرداد |