حال ما نه شمسیم و نه مولانا و هماره در روابطمان باری شمسیم و باری مولانا، هماره در گشتن و شدن...
کم نگفته اند از روابط جنسی شمس و مولانا، پر واضح است که گویندگان منحرفند و عمق رابطه را نمی شناسند و از عشق و دوستی, هیچ نمیدانند شاید اینان اگر "ضیافت" افلاطون را نیک بخوانند خواهند دانست که شمس چونان سقراط بوده و سقراط چون شمس و افلاطون مولانا و مولانا چو افلاطون...
درک عمق رفاقت برای آنانکه درکشان نه از حالت دوستی, بلکه از آلت دوستی, است سخت است...
حرف من طرد روابط ترد جنسی نیست بلکه بازخوانی آن است.
من با اعتقاد به نفس طبیعت میدانم رابطه جنسی همجنسها طبیعی نیست اما روشن است که رفاقتشان میتواند بس عمیق باشد. اما با یاداوری الگوی شمس و مولانا گمان نمیکنم بدون رابطه جنسی چندان دوام بیاورد و با رابطه جنسی نیز دوام نخواهد اورد. شاید همین سبب بود که شمس رفت و مولانا با سوز در پی اش ساز شد و شعر نواخت...
هابرماس نظریه ای در باب ارتباط دارد که این کنش نباید تحریف شده باشد. اسباب تحریف نیز هرچیزی میتواند باشد هر چیزی که هدفی غیر از خود ان چیز داشته باشد...
در رفاقتهای دختر و پسر کنش عموما و اکثر تحریف شده است چراکه نفس آنها برای سکس است یا برای ازدواج (سکس در لوای قانون).
این به معنای این نیست که با سکس یا ازدواج مخالف باید بود، به هیچ وجه. سخن بر سر نفس رابطه است رابطه ای با عمق احترام و اعتماد@ که جمعشان محبت است، سکس و ازدواج و هر کنشی در دل آن معنا یابد...
لطفا برای سکس برای ازدواج# برای قدرت برای ثروت برای... دوستی, و رفاقت نکنیم, تنها برای رفاقت رفاقت کنیم بعدش هر کاری خواستیم میتوانیم بکنیم نفس رفاقت یاری گر ماست.
با رفاقت نفیس ما حکیم خواهیم شد...
خوشحالم که دوستانی دارم "بهتر از برگ درخت"
ازتان سپاسگزارم :)
* "دي شيخ با چراغ همي گشت گرد شهر
کز ديو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند يافت مي نشود جسته ايم ما
گفت آنک يافت مي نشود آنم آرزوست"
جناب مولانا، دیوان شمس
@ اگر از اعتماد یا احترام، عدول کردیم دوستی, را کشته ایم
# یک نکته باریکتر ز مو اینجاست که متاسفانه با ازدواج احتمال اینکه دوستان احتمالا نابی رو از جنس مخالف از دست بدیم بسیار است. این نکته به تصریح زیگموند باومن نیز هست در کتاب عشق سیال
خسته نباشید...برچسب : نویسنده : haraaf بازدید : 149