در گرداب

ساخت وبلاگ
 

"شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل

کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها"

از کشتی نامم تکه پاره هایی نماده بر آب جز آه...

جایی هست میان دل بریدن و دل شکستن و دل بستن، جایی که نه خودت هستی و نه دیگری. بزنگاه بی دری
جایی که نگاهت خیره به دنبال دری است، تا، یا تو را به رفتن برماند یا به انتظار آمدنی تو را بنشاند...
بی گلایه ز حال خویشم و خوبم...
حال ما خوب است اما... اما ندارد، حال ما خوب است؛ من و تنهایی به هم آمیخته ایم، تا "فلک را سقف بشکافیم" به نیم شب اشکی و آهی و لبخند سحرگاهی

 ای دوستانم، دشمنانم، آشنایان، ناشناسان

ای همه چون من در خود گرفتار

دوستتان دارم

+ نوشته شده در شنبه دوم دی ۱۳۹۶ساعت 16:24 توسط خرداد |
خسته نباشید...
ما را در سایت خسته نباشید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haraaf بازدید : 124 تاريخ : شنبه 16 دی 1396 ساعت: 4:53